نرو.... به هوای تو من،به صدای تو من،به دنیای تو من وابسته شدم....

ساخت وبلاگ

با حرف هایش پنجره دلم را باز می کند رو به سوی بهار....یک عصر بهاری که جان می دهد زیر درخت توت تخت چوبی را بگذاری و هندوانه قاچ کنی....کلمه هایش بوی چای بهار نارنج را می دهد...و عطر گل های عباسی توی باغچه خانم جان....توی حرف هایش نبات دختر بیست ساله ای  است ....اوهنوز حرف می زند و نفس هایش موهای م را به رقص می آورد....او هنوز حرف می زند و من رد خاطره ای را توی کوچه پس کوچه های ذهنم پیدا می کنم....نباتی که روی ویران های آرزوهایش ایستاده.....او حرف می زند و نبات ویرانه ها را از حفظ می خواند.....او حرف می زند و نبات دلش را رام می کند..... 

دیشب خواب خودم را می دیدیم....خواب زندگی ام را....مثل فیلمی صامت جلوی چشم هایم بود....تخت م ،کتاب هایم،گل کاکتوس بالای یخچال....و خودم....خودم که روی تخت نشسته بودم و داشتم موهای م  را شانه می زدم....نگاهش کردم....به نباتی که داشت موهایش را شانه می زد....به چشم هایی که ترسیده...نگاهی که دنبال کسی یا چیزی بود....سرش را بلند می کند...نگاه م می کند....لبخند می زنم....لبخندش غمگین بود....

+این متن یک عاشقانه ای بود که باز تلخش کردم....smiley

بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 207 تاريخ : دوشنبه 30 دی 1398 ساعت: 21:26