دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...

ساخت وبلاگ

داشتم کتاب های قدیمی را جمع می کردم که از لای یکی از کتاب ها یک برگه ای افتاد که نوشته بودم من اگر کام روا گشتم و خوشدل چه عجب، مستحق بودم و این ها به زکات م دادند ....زیرش نوشته بودم به یاد غایب 91/6/2.....بغض می کنم وچشم هایم را می بندم و دلم یک همچین وعده ی شیرینی خاسته بود....

بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 212 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:21