از هر طرف که رفتم جزوحشتم نیافزود....

ساخت وبلاگ

پرده را میکشم و ماه با ستاره هایش لبخند می زند.لیوان شیر و کیک را می گذارم روی میز کنار تخت.صدای لب تر کنی هر چه خواهی شوم دیوانه تابی نهایت روم...تکیه می دهم به بالشت و پتوی چل تکه را می کشم روی پاهایم.گیره ی موهایم را باز می کنم و یک آخیش می گویم... دست می برم لای موهایم...پشت پنجره شهر زندگی می کند همان گونه که هست با تمام شادی ها و غم هایش....لپ تاپ را روشن می کنم تا ادامه سریالم را ببینم....خدا آرام زیر گوشم نجوا می کند نبات....سجاده ام روی زمین است و دوس ندارم نماز بخوانم...و آرام می گویم دل م لک زده بود برای آرامش آخر شب هایی که مال خودم باشه و با آرامش هر کاری که دلم بخواد بکنم بدون هیچ دغدغه و دل مشغولی....دوباره می گوید نبات...بغض می کنم....می گویم مرغ آمین راهی دعاهام کن تمام دلخوشیم بغلته....دستامو گرم بگیر و بغلم کن....آرومم کن لطفا.

بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 204 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:21