گوزلریم یورلدو یولارا باخا باخا....

ساخت وبلاگ

تا همین چند ماه پیش با چنگ و دندان آرزوهایم را چسبیده بودم و دلم می خواست که برسم....اشک قل می خوردروی صورتم....دکتر کاغذرا می گذارد جلویم و می گوید بنویس.نگاهش می کنم می گوید مگه نگفتی نوشتن بهت آرامش می ده.بنویس فکر می کنم خواب هایم....خواب هایی که حتی وقتی بیدار می شوم هم فکر می کنم اتفاق افتاده و من در ادامه اش دارم زندگی می کنم....خیار  را بر می دارم و بو می کنم دوست داشتم از ارزو بنویسم اما چسبیده ام به همین ارزوهای دم دستی.بو می کنم و حس می کنم زنده ام و هنوز نفس می کشم....

درسم را نصفه رها کرده ام و دوست دارم بروم ب ناکجا اباد....دکتر کنار اسمم می نویسد اضطراب...ناامید ...استرس....ناامید خیلی زیاد....

حرف برای گفتن زیاد است اما...سکوت می کنم....نگاه می کنم و می بینم و می شنوم.....

بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 205 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:21