بعد از چهار سال برایم زنگ زده بود.....نشناختم اولش...با کلی خبر آمده بود..گفت دفتر زده ام...درگیر مقاله پایان نامه ی ارشدش بود....ازدواج کرده بود و خانواده ی کوچکی داشت......از شیطنت های پسر کوچکش گفته بود......دنبال کارهای مهاجرتشان بود....و توی یک جشنواره شرکت کرده بود و خبر چاپ کتابش را می دهد...گفت بیا ببینمت...قیافه ات که عوض نشده....گفت نبات تو چی؟چه خبر؟....من سکوت...من مثل پارسال...مثل دو سال پیش....مثل سه سال پیش...و من از همه ی این ملاقات ها فرار می کنم...., ...ادامه مطلب
بین شما کسی هست که دوس خبرنگار داشته باشه؟به شدت نیازمند یک خبرنگارم :(,دوس داری با من چیکار کنی,دوسش داری باید نگی,دوسش داری باید بگی,دوست داری باز واسم ناز کنی,دوست داری با کی کنی,دوست داری با من چیکار کنی ...ادامه مطلب